جذب نیروی اداری
طراحیهای یکپسر11ساله
به گزارش فارس، «دوسان کرتولیکا» پسر 11 ساله اهل صربستان از سن دو سالگی علاقه زیادی به طراحی داشته است؛ وی در طراحی حتی جزئیات آناتومی جانوران و گیاهان را میکشد.
وی با شور و هیجان، حیوانات و گیاهان از جمله حیواناتی که منقرض شدهاند مانند دایناسور را طراحی میکند و مایل است طرحهایش را با جزئیات کامل بکشد.
«دوسان» مایل است بعدها جانورشناس شود و میگوید وقتی بزرگ شود میخواهد در مورد حیوانات مطالعه کند و یک کتاب در مورد آنها منتشر کند؛ وی از زمان کودکی همین تصمیم را داشته است و تا کنون در عقیده خود تغییری نداده است.
اهدای اعضای بدن آقا معلم
وی چند روز در کما بود و پس از تأیید رسمی پزشکان مبنی بر مرگ مغزی، اعضای بدن وی در بیمارستان مسیح دانشوری به چند بیمار نیازمند اهدا شد.
پدر مرحوم فتاحی که از فرهنگیان بازنشسته است، با اجازه اهدای اعضای فرزندش به چند بیمار نیازمند، به آنان زندگی دوباره بخشید.
4 توصیه طلایی برای مقابله با پرخوری
پیدا میکند.
وی گفت: نتیجه تحقیقات نشان میدهد افرادی که دچار استرس و افزایش تنشهای روزانه میشوند نیز تمایلشان به غذاهای چرب، شور و شیرین افزایش پیدا میکند. به نوعی که با خوردن این غذاها حس خوبی در دهانشان ایجاد میشود، همچنین استرس با افزایش هورمونهای تنش زایی مانند کورتیزول در بدن میتواند به افزایش اشتها منجر شود.
این متخصص به مصرف موادی که رطوبت معده را کاهش میدهد اشاره کرد و گفت: افزایش تعداد وعدههای غذایی، افزایش مصرف فیبر از جمله: میوهها (سیب)، سبزیجات (کلم بروکلی)، حبوبات (لوبیا، عدس) و گروهی از دمنوشها نیز توصیه میشود.
وی در ادامه گفت: نتیجه تحقیقات نشان میدهد که مصرف میوهها و سبزیجات مثبت گرایی را تقویت کرده و منجر به افزایش انرژی، آرامش و حس خوشبختی در فرد میشود.
دهقان در پایان گفت: مصرف برخی از دم نوشها از جمله: گل گاو زبان، اسطوخوددس، دارچین و گل پر به دلیل اینکه طبعشان گرم و خشک است، نقش بسزایی را ایفا میکند.
ریاضی به درست فکرکردن کمک میکند
مراسم از روز یکشنبه 21 مرداد در شهر سئول شروع شد. سئول شهری بزرگ و منظم است که بیش از 9 میلیون نفر در آن زندگی میکنند. کنگره در ساختمانی بزرگ در محله معروف «گنگنام» برگزار شد. جالب است بدانید ضلع بالایی محل برگزاری، خیابان تهرانِ سئول است. خیابانی مجلل و گرانقیمت که دفتر بسیاری از شرکتهای معروف دنیا در آن قرار دارد.
برنامه کنگره دو هفته بود و بیش از 2هزار ریاضیدان از سراسر دنیا گرد هم آمدند تا هم درباره آخرین دستاوردهایشان در رشتههای مختلف ریاضی صحبت کنند و هم جوایزی به برترین ریاضیدانان بدهند. در بین جوایز متعدد، مهمترین آنها جایزه فیلدز است که مدتها است مرسوم شده به چهار ریاضیدان برتر تعلق می گیرد. هرچند از مدتها پیش در بین محافل ریاضی احتمال جایزه گرفتن مریم میرزاخانی مطرح بود با این حال اکثر افراد با شنیدن این خبر شگفتزده شدند. شاید سهم مهمی از این شگفتزدگی، ناشی از فیلدز گرفتن اولین ریاضیدان زن در تاریخ این جایزه بود.
جالب بود که در مراسم امسال، هم رئیس انجمن جهانی ریاضیات (IMU) و هم رئیسجمهور کشور میزبان هر دو زن بودند، تا آنجا که رئیسجمهور کره در سخنانی پس از اهدای جوایز به خانم میرزاخانی تبریک ویژه گفت و نسبت به پیشرفت زنان در جامعه اظهار امیدواری کرد. دو روز بعد از مراسم فرصتی یافتیم تا با خانم میرزاخانی گپی دوستانه بزنیم. درباره شروع علاقهاش به ریاضیات از دوره المپیاد گفت و اینکه در دنیای ریاضی ترجیح میدهد روی مسائلی فکر کند که صورت سادهای داشته باشند و در عین حال به موضوعات مختلفی ربط پیدا کنند. از سختیهای کار کردن با داشتن یک دختر سه ساله گفت و اینکه همیشه ترجیح میدهد در یک محیط آرام به کار خود بپردازد.
از نکاتی که بین صحبتهایش میگفت مشخص است دو عامل در موفقیتش بسیار تاثیرگذار بودهاند. اولین آن پشتکار است که نمونه آن سالهای سال فکر کردن روی تنها یک مساله است و دیگری علاقه، که اکنون هم با شور و حرارت نسبت به کارش و مطالبی که دوست دارد یاد بگیرد حرف میزند. از دوره کارشناسی در دانشگاه شریف و از استادانش گفت و تاثیری که آن دوره به شکل غیر مستقیم روی کارهای علمیاش داشته است. در ادامه قسمتی از این گفتوگو را میخوانید.
از چه زمانی تصمیم گرفتید بهطور جدی به ریاضی بپردازید؟
از زمان المپیاد ریاضی، البته وقتی وارد تیم المپیاد ریاضی شدم نمیخواستم ریاضی بخوانم، فکر میکردم که مهندس شوم ولی بعد با کلاسهایی در دانشگاه شریف و برخوردهایی که با بچههای سالهای بالاتر از خودمان داشتیم نه تنها من که بقیه بچههایی که همدوره بودیم هم تصمیم گرفتیم ریاضی بخوانیم.
از کی فهمیدید استعداد بالایی در ریاضی دارید؟
در المپیاد ریاضی. من در مصاحبههای دیگر هم این حرف را زدهام. بهطور کلی علوم دیگر را هم دوست داشتم، مثلا با دوستانم آزمایشهای علمی انجام میدادیم. ولی به ریاضی بهطور خاص در دوره المپیاد ریاضی و کامپیوتر علاقهمند شدم. یک مقداری هم واقعا در زمان جوانی و نوجوانی، ذهن انسان طور دیگری فکر میکند. انسان وقتی به 20 سال پیش نگاه میکند و میبیند که چه فاکتورهایی برایش مهم بودهاند، خودش هم تعجب میکند و میگوید مگر من اینطوری فکر میکردم. چیزهای هیجانانگیز برای جوانها مهم است. مثلا برایشان رقابت مهم است، اینکه هیچ دختری در تیم المپیاد نبوده انگیزهبخش است.
آیا میتوانید یکی از کارهای ریاضی خود مثلا همین کاری که به خاطر آن فیلدز گرفتید را به زبان ساده توضیح دهید؟
نه. خیلی کار سختی است. یک مصاحبهای من با مجله کوانتا کردهام که Simons Foundation آن را روی سایتش منتشر کرده و در آنجا کار من برای شخص غیرمتخصص توضیح داده شده است. خودتان هم حتما میدانید که بیان مطالب پیشرفته به زبان ساده چقدر سخت است. ولی در این مصاحبه کسی که با من حرف زده، خودش دکترای ریاضی دارد و رشتهاش هم نسبتا به من نزدیک است و کارش هم الان نوشتن مطالب علمی به زبان ساده و ساده کردن مطالب برای عموم است و این کاری است که آدم متخصص خودش را میخواهد و واقعا سخت است، ولی زمینه کاریام در واقع میشود نظریه رویههای ریمانی، نظریه ارگودیک و سیستمهای دینامیکی.
بهعنوان یک مادر، چطور بین کار سنگین ریاضی و مادر بودن توازن برقرار میکنید؟
خیلی سخت است. البته شدنی است و ارزش انجام دادنش را دارد. خواه ناخواه میزان کار را کم میکند. یعنی اگر کسی فکر کند که هم میتوانم یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشم، هم کارم به همان سرعت قبل پیش برود این طور نیست، باید به هر حال هزینه بکند. البته برای پدر هم سخت است و این کمی بستگی دارد که پدر و مادر چقدر تقسیم کار بکنند، چهقدر برای بچهشان وقت بگذارند.
دوست دارید بچه تان ریاضیدان شود؟
برایم فرقی نمیکند. امیدوارم که او و کلا همه بچهها، ریاضی را جدی بگیرند. دوست ندارم مثل افرادی شود که تا صحبت از ریاضیات میشود میگویند من از ریاضی هیچ چیز نمیدانم، یعنی اصلا به خود امکان نمیدهند که به آن فکر کنند، البته در ایران خیلی اینطور نیست ولی در آمریکا زیاد پیش میآید. ریاضی به درست فکر کردن کمک میکند. حتی یک پزشک یا کسی که کار دیگری هم میکند، اگر ریاضیاش قوی باشد، میتواند جلو باشد.
در طول روز چه قدر کار میکنید؟
خیلی بستگی دارد به روز و زمان و....
مثلا در زمان اوج کارتان؟
خیلی متغیر است.البته کسی که بچه کوچک دارد، از 9صبح وقت دارد تا پنج بعد از ظهر. بعدش دیگر وقت ندارد. میتوانی مثلا بروی در پارک و بهطور کلی فکر بکنی، ولی اینکه بنشینی و کار جدی بکنی نمیشود.
قبل از اینکه بچه داشته باشید چه طور؟
قبلش شاید بیشتر بود. ولی اصولا کار ریاضی بهصورت خطی جلو نمیرود. گاهی مثلا قرار است یک مقاله را تمام کنید، یا مثلا باید آخرین نسخهاش را آماده کنید، خب باید بیشتر کار کنید، ولی در سایر مواقع اینطور نیست که اگر بیشتر کار کنید بهتر باشد. مهم این است که انگیزهتان را حفظ کنید و به آن مسألهای که فکر میکنید، در یک مدت طولانی فکر کنید. میزان پیشرفت ممکن است بعضی روزها زیاد و بعضی روزها کم باشد. علاوه بر این کارهایی از قبیل جلسات دانشگاه و صحبت با دانشجویان دکترا نیز هست که به هر حال وقت میگیرد. هرچهقدر انسان جوانتر باشد، ذهنش بازتر است برای فکر کردن. دلیلش این است که مشغله خارجی کمتری دارد، با گذشت زمان مشغلهها و نگرانیهای انسان بیشتر میشود، به همین دلیل از زمانی که جوان هستید و ذهنتان باز است، بهترین استفاده را بکنید.
شما به غیر از فعالیت ریاضی و بودن با خانواده، چه علایق و فعالیتهای دیگری دارید؟
در حال حاضر، همین دو تا را اگر بتوانم انجام دهم، خیلی خوشحالم. (خنده)
سابق چه طور؟
قبلا خواندن رمان و کتاب را خیلی دوست داشتم.
شما دو سال عضو تیم المپیاد ریاضی بودهاید، میخواهم بدانم چهقدر از موفقیت خود در ریاضی را تحت تأثیر فعالیت در دوران المپیاد ریاضی میدانید؟
خیلیاش را. چون اگر المپیاد نبود، اصلا ریاضی نمیخواندم.
از نظر علمی چطور؟
از نظر علمی هم خیلی از افرادی که بعدا در زندگیام تأثیر گذاشتند و خیلی از بهترین دوستانم را در دوره المپیاد ریاضی پیدا کردم که بعدها در خیلی از قسمتهای مختلف ریاضی به من کمک کردند.
آیا هنوز هم به شهودها و ایدههای آن زمان باز میگردید؟
نه، الآن دیگر اگر شما آن شش سؤال المپیاد ریاضی را به من بدهید، فکر نمیکنم بتوانم یکیش را هم حل کنم. حتی الآن اگر سوالهای کتاب نظریه اعدادی را که با رؤیا بهشتی نوشتیم از من بپرسند، من لزوما نمیتوانم حل کنم. چون اصلا مدل فکری آدم عوض میشود. تفاوتش مثل تفاوت کسی است که در طول زندگیاش ورزش میکند ولی یک زمانی هم تمرین میکند برای اینکه مسابقه بدهد. در آن دورهای که تمرین میکند، آمادگیاش برای مسابقه بهتر است، ولی ریاضیدان بودن مثل این است که بخواهید در طول عمرتان ورزش کنید. اینکه در 18 سالگی ورزش کنید خیلی فرق میکند با اینکه همیشه ورزش کنید.
منبع: دنیای اقتصاد
سخنان روحانی در سی و یکمین اجلاس روسای آموزش و پرورش
به گزارش پانا، حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی در سی و یکمین اجلاس روسای آموزش و پرورش مناطق کشور، که عصر امروز در سالن همایش های رازی دانشگاه علوم پزشکی تهران، برگزار شد، ادامه داد: مسئولین مناطق آموزش و پرورش رسالت بسیار سنگینی بر دوش دارند، این مسئولیت در دولت های مدرن بر دوش دولت ها بوده و اگر به یک قرن پیش بازگردیم متوجه می شویم که تعلیم و تربیت به مفهوم امروز، بر عهده دولت نبوده است.
دلایل کاهش جذب دانشجو در دانشگاه فرهنگیان اعلام شد
فانی با اشاره به اینکه قبل از اینکه من وارد آموزش و پرورش شوم دو دوره دانشجو وارد دانشگاه فرهنگیان شده است، خاطرنشان کرد: یکبار 25 هزار دانشجو و یکبار هم 17 هزار دانشجو جذب شد؛ امسال هم 12 هزار دانشجو پذیرش میکنیم.
وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: بر حسب نیاز و با توجه به مطالعات سنواتی که داریم و آیندهنگری که در توسعه دانشآموزی و تعداد معلمانی که بازنشسته میشوند و از سیستم خارج میشوند، نیازها را برآورد میکنیم و دانشجو میگیریم. وی گفت: حال ممکن است یکسال 25 هزار دانشجو بگیریم و یکسال 12 هزار دانشجو و یکسال هم 17 هزار دانشجو جذب کنیم.
کتب پایه هشتم
با سلام به اطلاع همکاران محترم می رساند که جهت مشاهده فایل های کتب پایه هشتم دوره متوسطه اول می توانند به سایت (پایگاه کتاب های درسی ) به نشانی http://www.chap.sch.ir/ مراجعه کنند.
چرا بچه ها با هم دعوا می کنند؟
بچهها ممکن است به احمقانهترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر میرسند با هم دعوا کنند—دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خندهدار باشد—اما به نظر بچهها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است.
چرا بچه ها با هم دعوا می کنند؟ و الدین چه باید بکنند؟
بچه ها به دلایلی با هم بحث و دعوا می کنند و همدیگر را اذیت می کنند.در این مقاله به عللی اشاره میشود که شاید در مورد فرزندان شما هم صدق کند.
گاهی آنها خسته،عصبی و گرسنه هستند،گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند،گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه می گردند.
اگر بدانید بچه ها چرا با هم دعوا می کنند شاید این موضوع بتواند به شما کمک کند تا بدانید چه کاری را باید انجام دهید تا این تنش ها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بچه ها حاکم شود.
این علل می تواند به ترتیب زیر باشد:
توجه نکردن به نیازهای اساسی آنان
در نظر بگیرید شما مشغول تمیز کردن،نظافت و یا در حال صحبت با یکی از دوستان هستید،یا ساعتی است که مشغول مکالمه تلفنی هستید،در همین لحظه دعوا و جنگ فرزندان شما اوج می گیرد (مامان اون منو زد،کتابم را گرفت،مامان اون منو هل داد،مامان داره به من دهن کجی می کنه و ...)
شاید اگر شما کار خود را رها کرده و به این بیندیشید که چه چیزی در حال حاضر حرف اول را می زند؟ بتوانید مشکل را کمی حل کنید. وقتی بچه ها خسته،گرسنه و عصبی هستند، احساس لذت، شادی و همکاری با یکدیگر را ندارند، اگر به آنها کمک کنید چند دقیقه استراحت کنند، اگر خسته و خواب آلود هستند به آنها کمک کنید تا کمی بخوابند، یک خوراکی یا نوشیدنی خنک به آنها بدهید و یا یک کار جالب را برای آنها تدارک ببینید ممکن است به طور شگفت انگیزی جوّ صلح و آرامش به خانه حکمفرما شود.
تلاش برای بدست آوردن توجه:
بعضی اوقات برای اینکه بچه ها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند.تا زمانی که آنها ساکت،آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی می کنند،شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید.
اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند شما سر صحنه حاضر می شوید،با آنها حرف می زنید،حتی آنها را دعوا می کنید،نصیحت می کنید و برای آنها وقت می گذارید. اگر در خانه شما این حالت وجود دارد،وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامه های گذشته تصمیم بگیرید:
زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند،به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.به طور مثال وقتی می بینید آنها مشغول بازی با یکدیگر هستند و در آن زمان رفتار دوستانه ای با هم دارند با یک بستنی یا میوه سراغ آنها بروید و بگویید: چقدر لذت می برم از اینکه می بینم شما به این خوبی با هم بازی می کنید و با هم دوست هستید و ...
سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحث های کوچک بی توجه باشید،گویی نه چیزی می بینید و نه چیزی می شنوید،سرگرم کار خودتان شوید،خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید.
بعضی مواقع لازم است کارهای بچه ها را نادیده بگیرید.البته مشروط به این که هیچکدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.اگر می بینید اوضاع خارج از کنترل نیست،ممکن است ترک کردن اتاق یا گوش دادن به یک موسیقی برای شما مفید باشد.
چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی بهتر اثر دارد که شما سعی می کنید زمانی که بچه ها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید.
به بچه ها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.مثلا به فرزند خود بگویید: موقعی که دلت می خواد من بغلت کنم و نوازشت کنم به من بگو.
من همیشه نمی توانم برای یک مدت طولانی با تو بازی کنم اما می توانم زمانی را برای خواندن کتاب برای تو بگذارم،جیغ و فریادهای تو گوش مرا اذیت می کند،سعی کن شانه هایم را تکان دهی و آرام خواسته ات را بگویی.زمانی را به هر کدام از بچه ها اختصاص دهید.
مطالعات نشان داده که توجه یک به یک با زمان 20- 15 دقیقه برای هر بچه در طول روز بطور قابل توجهی از رفتارهای پرخاشگرانه و نق زدن او می کاهد.مثل: بازی کردن با او،خواندن کتاب برای او، یا بطور خیلی ساده درگیر کردن او در فعالیت های معمول روزانه (مثل،شستن ماشین، گردگیری،آشپزی و ...) راه های خوبی برای توجه مثبت به کودک هست.
مقایسه کردن کودکان با یکدیگر:
گاه شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچه ها را با یکدیگر مقایسه کنید.شاید فکر می کنید چنین مقایسه ای کودک را شرمنده کرده و انگیزه ای می شود تا او بهتر عمل کند،اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت و رشک در بچه ها می شود و روابط آنها را با هم خراب میکند.
به مثالهای زیر توجه کنید:
سارا 5 ساله از جمع کردن اسباب بازی هایش امتناع می کند.
مادر:
ببین من از برادرت می خواهم که اسباب بازی هایش را جمع کند،بلافاصله این کار را انجام می دهد، چقدر کار خوبی می کند اما تو هیچ وقت اسباب بازی هایت را جمع نمی کنی.
احساس سارا:
برادر من خوب است،خیلی خوب است،ولی من از او متنفرم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:سارا اسباب بای هایت کف اتاق است ممکن است کسی روی آنها پا بگذارد و بشکند،لطفا آنها را جمع کن و بگذار داخل سبد.
مادر به پسرش که در حال مطالعه یک کتاب است نگاه می کند و می گوید:
تو پسر عجیبی هستی، چقدر دلم می خواست برادرت هم مثل تو کتاب خوان بود، او همیشه در حال دویدن و سر و صدا کردن است،او هیچوقت خواندن را یاد نمی گیرد،نگران او هستم.
احساس کودک:
احساس غرور از اینکه مادر خوشحال است.
اگر یک زمانی نتوانم به این خوبی مطالعه کنم مادر در مورد من هم همین را خواهد گفت؟
من بهتر از برادرم هستم .او بی ارزش و سر به هواست.
بهتر است مادر اینگونه بگوید:
آفرین که مشغول خواندن کتاب هستی.کتاب جالبی است؟ شرط می بندم که تو یک کتاب خوان خوب هستی.
علی 4 ساله پشت میز غذا خوری می نشیند و شام خود را می خورد.
مادر: تو پسر بزرگی هستی،موقع غذا خوردن مثل بچه ها خودت را کثیف نمی کنی.
احساس کودک:
من از یک بچه خردسال بهترم!!! ولی هنوز خوب نیستم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:
من دیدم که تو همه غذاتو خوردی و با دستمال صورتت را پاک کردی،آفرین پسرم تو واقعا آداب غذا خوردن را یاد گرفتی.
هر کدام از فرزندان شما علایق و شخصیت واحد و خاصی دارند.علایق و صفات آنها را تشویق و تحسین کنید.از مقایسه کردن آنها اجتناب کنید و سعی نکنید آنها را به رقابت کردن با هم بیندازید.گفتن اینکه: آفرین نقاشی و رنگ آمیزی ات را دوست دارم بهتر است تا اینکه بگویید،آفرین بهتر از سارا نقاشی می کشی.
توانایی متفاوت کودکان در همکاری و بازی کردن با هم.
به نظر می رسد بعضی از بچه ها یک توانایی خاصی برای جذب خواهر یا برادرشان به بازی دارند ولی عده ای از بچه ها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه می رسند که باید با بحث و دعوا برادر یا خواهرشان را درگیر بازی کنند.
یعنی هدف اصلی آنها این است که با خواهر یا برادرشان بازی کنند اما نمی دانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند. شما به کرات این جملات را از زبان فرزندانتان شنیده اید (باید با من بازی کنی،مامان ببین نمی خواد با من بازی کنه،من حوصله ام سر رفته .اصلا حالا دیگه نوبت منه که پلی استیشن بازی کنم و ...)
شما می توانید به فرزندانتان بیاموزید که چگونه با یکدیگر ارتباط بهتری برقرار کنند.به بچه ها کلماتی را یاد دهید که باعث بازی بهتر و همکاری بهتر آنها شود.
به طور مثال: آیا ممکن است با من بازی کنی؟ و یا آیا ممکن است من با اسباب بازی هایت بازی کنم؟ خواهش می کنم،من حوصله ام سر رفته است، دوست دارم با هم بازی کنیم.فعالیت هایی را تدارک ببینید که برای سنین مختلف جالب باشد و بچه های با گروه سنی متفاوت بتوانند و علاقمند باشند که آنها را انجام دهند.
بچه های بزرگتر خیلی زود از بازی با بچه های کوچکتر خسته می شوند،چرا که بچه های کوچکتر می خواهند بازی کنند اما مهارت های محدودی دارند.
به بچه های بزرگتر یاد دهید که چگونه برای وادار کردن بچه های کوچکتر به بازی به آنها تکالیف ساده بدهند. وقتی را برای هر کدام از فرزندان خود اختصاص دهید و با آنها فعالیت هایی را انجام دهید که متناسب با سن،علایق و نیازهای آنهاست.
شرایطی را ایجاد کنید که هر کودکی احساس کند بی نظیر و خاص است.لازم نیست و یا حتی ممکن نیست که با بچه ها بطور مساوی رفتار کنید.
تکلیف بزرگترها در زدوخورد کوچکترها
با گله و شکایت و گریه در حالی که جیغ میزد وارد اتاق شد. درست متوجه حرفهایش نمیشدم. سعی کردم اول آرامش کنم اما مساله حادتر از آن بود که به این راحتیها آرام شود.
بالاخره ساکت شد. پرسیدم چه شده و در جواب گفت: «با پسر همسایه دعوایم شد و کتکم زد. من نمیدانستم باید چه کار کنم.» علت دعوا را پرسیدم.
حق با پسرم بود اما من هرگز به او یاد نداده بودم برای گرفتن حقش، از خشونت استفاده کند. باید دعوا کردن را یادش میدادم؟ مثلا میگفتم اگر دوستت به تو سیلی زد، تو هم سیلی بزن؟
به نظرم عقلانی نبود اما مگر جز این است که من به عنوان یک مادر باید سلاحی در اختیارش قرار دهم تا به کمک آن بتواند از سختیهای زندگی بگذرد؟ آنچه میخوانید، پاسخ روانپزشکان کودک به پرسشهای رایج والدین در این زمینه است.
آیا باید کتکزدن و دعوا را به فرزندم بیاموزم؟
نه، خشونت روش خوبی برای حل مشکلات نیست و لازم است این مساله را کاملا به کودک فهماند. به او یاد دهید کتکزدن دوستان نه تنها کار درستی نیست، بلکه میتواند خطرناک هم باشد.
نباید سیلی را با سیلی جواب داد. حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید کنید که در صورت تکرار این عمل تنبیه خواهدشد.
اگر به فرزندم بگویم کتک نزن یا دعوا نکن، پس چگونه از خود دفاع کردن را به او بیاموزم؟
به او بگویید اگر دیگران به او حمله کردند، فورا یکی از بزرگترها را باخبر کند. متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهاند و حتی وقتی کودک از یکی از دوستان به آنها گله میکند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشکالی ندارد!
روش صحیح این است که دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان یاد دهید چگونه با کودکی که او را زده، برخورد کند. منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست. رفتار درست را بیاموزید. مثلا به کودک بگویید به کسی که تو را زد محکم بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم کرد.»
اگر کودکم به تنهایی نتوانست از خودش دفاع کند، لازم است من دخالت کنم؟
اگر کودک به تنهایی موفق به اتمام دعوا نشد، شما میتوانید با کودکی که او را کتکزده مستقیم صحبت کنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از کار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» کودک تا 8-7 سالگی معمولا به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد که میتواند روی کمک آنها حساب کند.میگنا دات آی آر، به این ترتیب اعتمادبهنفس او بالاتر میرود و در دعواهای بعدی مقاومتر خواهد بود.
آیا نباید با والدین کودک دعواگیر خشن صحبت کنم؟
این کار معمولا بیفایده است زیرا والدین کودک خشن معمولا از کودک خود دفاع میکنند و سعی نمیکنند متوجه اصل ماجرا باشند. بهتر است مسایل کودکانه را خیلی به دنیای بزرگترها نکشانیم. البته اگر در محل دعوا حضور داریم و والدین کودک دیگر هم هستند، میتوان ماجرا را با آنها درمیان گذاشت.
آیا برخی کودکان آسیبپذیرتر از دیگران هستند؟
بله، معمولا بچههایی که رابطه عاطفی قوی با والدین دارند وقتی مادر و پدر از آنها دور میشوند، احساس امنیت نمیکنند. بهتر است والدین چنین کودکانی همیشه نزدیکشان باشند و به آنها بفهمانند حقوقی دارند و باید هنگام سلب شدن این حق، حتی اگر حضور نداشتند، از خود دفاع کنند.
اگر کودکم همیشه مورد تهاجم یک کودک بهخصوص قرار میگیرد چه کنم؟
باید دلیل ماجرا را بفهمید و با آن کودک صحبت کنید. گاهی دلیل این امر میتواند اعتمادبهنفس کاذب کودک یا تمایل به نشان دادن قدرتش باشد. بعد از صحبت با کودک مهاجم، باید به فرزندتان بگویید از او دور بماند و در صورت لزوم و تکرار ماجرا بزرگترها یا معلم خود در مدرسه را خبر کند.
چگونه دفاع از خود را به کودک یاد بدهم؟
آموزش ورزش (مخصوصا ورزشهای رزمی) میتواند تا حد زیادی آمادگی جسمانی کودک را بالا ببرد. باید بپذیریم که در برخی شرایط ایستادن در مقابل فرد مهاجم ضروری است. اعتمادبهنفس کودکی که میداند چه موقع و به چه شکل باید از خود دفاع کند، بالا میرود.